بانو هستم



امروز ساعت شش ربع بیدارم شدیم تا ابجی جان را راهی سفر مشهد کنیم وسایلش رو جمع کرد و به آژانس زنگ زدیم و رفتیم گار شهدا شهرمون و منتظر اتوبوس موندیم خیلی حالم بد بود بغض کرده بودم و دست خودم نبود اشکام سرازیر میشد اتفاقا یه جای خالی داشتند یه جای که شاید جای من بود

قسمت نبود برم یعنی مرخصی بهم ندادند و خیلی دلخورم از خودم که چه کاری کردم که این سفر قسمتم نشده خیلی ناراحتم خیلی .

این چند وقت هم درگیری ذهنی خیلی بدی داشتم قرار بود با کسی ازدواج کنم که اصلـــــــــا ازش خوشم نمی اومد یا راستشو رو بخواید اصلا به من نمی خورد ولی مامانم خیلی اصرار داشت که باهاش ازدواج کنم خدا رو شکر با دلایل کافی من و آبجی های گلم و داماد جانمان که قرار بود منو راضی کنند خودشون هم به این نتیجه رسیدند که این آقا به درد من نمیخوره

راستشو بخواین اینقد من سنگ جلوی این پسر انداختم که تا حالا با کسی اینجوری نه برخورد کرده بودم نه خواسته هامو گفته بودم می خواستم خودش منصرف شه که به درد من نمیخوره ولی چه کنم امیدوارم که خوشبخت بشه پسر خیلی خوبی هست ولی من به دردش نمیخورم البته نا گفته نماند که خدا بهش رحم کرده که من قسمتش نشد الهی شکر

 #برای خوشبختی همه جوونا دعا کنید. سهم هر کدام از شما دوستان گلم یک صلوات است


ناگهان آیینه حیران شد، گمان کردم تویی
ماه پشت ابر پنهان شد، گمان کردم تویی

ردّ پایی تازه از پشت صنوبرها گذشت.
چشم آهوها هراسان شد، گمان کردم تویی

ای نسیم بی قرار روزهای عاشقی
هر کجا زلفی پریشان شد، گمان کردم تویی

سایه ی زلف کسی چون ابر بر دوزخ گذشت
آتشی دیگر گلستان شد، گمان کردم تویی

باد پیراهن کشید از دست گل ها ناگهان
عطر نیلوفر فراوان شد، گمان کردم تویی

چون گلی در باغ، پیراهن دریدم در غمت
غنچه ای سر در گریبان شد، گمان کردم تویی

کشته ای در پای خود دیدی یقین کردی منم
سایه ای بر خاک مهمان شد، گمان کردم تویی

#فاضل نظری



 تــا بپـیـــونـدد به دریـا کـــــوه را تنـــها گــــذاشت

رود رفــت امـــا مســیر رفـتنــش را جـــا گذاشت
هیچ وصلی بی جدایی نیست، این را گفت رود
دیده گلگون کـــرد و ســر بر دامـن صحرا گذاشت
هــر کــه ویران کـــرد ویران شد در این آتش سرا
هیـــزم اول پـایـــه ی ســــوزاندن خـــود را نهــاد
اعتبـار ســـر بلنــدی در فـــروتـــن بــودن اســـت
چشــمه شد فواره وقتی بر سر خود پا گذاشت
مــــوج راز ســــر به مهری را به دنیا گفت و رفت
با صــدف هایی که بین ســـاحل و دریا گذاشت

 

#فاضل نظری

شما بچه بودین به شغلتون فک کردین من بچه بودم به هر شغلی فک می کردم الا این شغلی که دارم  :/
راستش بچه که بودم دوست داشتم معلم بشم بزرگتر هم که شدم دوست داشتم معلم بشم اصلا کلا دوست داشتم یا معلم بشم یا استاد :/
نمی دونم چرا اومدم رشته حسابداری باید می رفتم انسانی معلم میشدم اشتباه خودم بود البته نمیگم رشته حسابداری رو دوست نداشتم داشتم خیلی هم داشتم هنرستان هم حسابداری خوندم برای رشته ام خیلی زحمت کشیدم خیلی زیاد نمی دونم چرا اینطوری شد البته الان هم اصلا حوصله تغییر رشته رو ندارم و برم رشته دیگه ای بخونم دارم تلاش می کنم توی رشته ای خودم بتونم پیشرفت کنم باید ادامه تحصیل بدم میخوام برم ارشد بخونم البته شرایطش نیس ولی در آینده نزدیک شرایطش رو جور می کنم امیدوارم بتونم برم درس بدم به ارزوم برسم .
ولی الان هر کی رو نصحیت می کنم به گوشش نمیره میگم یه رشته ای انتخاب کنید که 4 سال دیگه افسوسشو نخورید البته رشته حسابداری خیلی خوبه خیلی رشته جالبه ادم باهاش خسته نمیشه همش ذوق داشتم ولی در نبود کار ذوقم کور شد حس می کنم این رشته مال من نبود به شخصیتم نمی خورد شاید روانشناسی یا علوم تربیتی به من بیشتر می خورد
ولی باید یادمان باشد انتخاب رشته انتخاب سرنوشت ادمه خیلی مهمه کاشکی افراد به نظرات هم دیگه احترام بزارن و از تجربیاتشون هم استفاده کنن اون موقع من داشتم انتخاب رشته می کردم کسی نبود به من راهنمایی بده شاید اگه کسی بود می گفت معلمی شغل بهتری هست من هم به سمتش می رفتم:(
کار این چند سال من خیلی جالبه . کار در کافی نت اصلا فک نکنم به روحیاتم بخوره 
راستش رو بخواید ارتباط با مشتری بسی سخت و مشکل می باشد برای مثال بخوایی به یه پیرمرد و پیرزن بی سواد بفهمانی سایت مشکل داره یا اینترنت قطعه یا برای اینکه فیش حقوقی بگیریم باید مدارکی داشته باشید هی میگن اسم ما رو بزن در میاد به یکشون میگم حاج خانم نمیشه بعد از کلی مسخره کردن من :/ اخرش بهش گفتم من بلد نیستم برو جای دیگه  و بعد از این نیز کلی توهین کرد و رفت دلمان یکم گرفت ولی گفتم اشکالی نداره نمی دونه خوب البته کار هر روز ما همینه توضیح دادن به پیر جوان و کودک البته ناگفته نماند که قشر تحصیل کرده بدتر می باشند  :))
شاید این نوشته ادامه داشته باشد.


بدون مقدمه بدون شرح مطلب سراغ مطلب اصلی میرم بعد از پست کردن مطلب قبلی دوستم یا شاید .همکارم از چیزی که فقط درد دل بود ناراحت شد کلا رابطه اش رو با من قطع کرد و گفت دیگه این رابطه ادامه نداشته باشه بهتره و ما فقط همکار باشیم یادمه یکی از دوستان از اینکه رئیسش ادرس وبلاگشو پیدا کرده بود و نمی تونست راحت پست بزاره می افتم فکرشو نمی کردم منم به اینجا برسم که روزی وبلاگم که جای بود برای خالی شدن برام غریبه بشه جای بشه که یه دوستی چند ساله رو بهم بزنه.
من به شما میگم که آدرس وبتون رو به هر کسی ندید واقعیت آدم ها رو که دوست دارید ازتون دور میکنه .
تصمیم جدیدم اینه من قراره دروغگو باشم و دیگه درددل نکم دیگه به کسی راهنمایی نده .
قبلا حسم نسبت به کسای که خودکشی می کردند بد بود ولی الان نه آدم بعضی وقتا خیلی کم میاره .خدا یا منو ببخش بابت این حرفا و ناشکری ها.
دوستم رو بابت بی احترامی که به مادرم کرد نمی بخشم
پیام کوتاه  به دوست یا به قول خودش همکارم:
میدونم وب رو می خونی اگه حرفی زدم که باعث دلخوری شد معذرت میخوام ولی ما هیچ تناسبی با هم نداشتیم نباید با هم صحبت می کردیم فقط من عوض نشدم توی خیلییییییی بیشتر از من عوض شدی دقیقا از عید پارسال شروع شد از تودار بودنت شروع شد تقصیر هم تو هست و هم من .
ممنون بابت این چند سال دوستی و‌ممنونم که تو تمومش کردی
امروز خیلی دلخور شدم ولی شاید تو بیشتر از من دلخور شدی ولی دیگه تموم شد
یا علی

پی نوشت:
راستی دوستی ها هم چشم می خورن حال خوب و دوستی های خوبتونو به اشتراک نزارید چشم میخورید.
خدایا هوامو داشته باش.

زندگی خیلی تلخ شده یا شاید برای من تلخ شده نمیخوام حرف های ناامید کننده بزنم ولی در دوران بسیار بدی به سر می برم خیلی بد
چند وقت پیش یا درستر بگم یک ماه پیش پدر یکی از دوستان دوران مدرسه ام فوت می کنه و من از طریق اینستاگرام متوجه میشم وبه دوستم که همکارم هم هست گفتم بریم مراسم پدر فلانی،اونم قبول کرد و رفتیم .
البته قبل اینکه هماهنگ بشیم یکم طول کشید و آخرای مراسم رسیدیم و قبلش بهش گفته بودم تاکسی بگیریم ولی دوستم قبول نکرد وپیاده تا مسجد محل برگزاری مراسم رفتم و توی راه از خیلی چیزا حرف زدیم یعنی راستوشو رو بخواین کلی غیبت کردیم از محل کار و صاحبکار و همکاران که از دید ما دو نفر رفتارشون بسیار عجیب و غریب بوده یا شاید ما نمی فهمیدیم البته رفتار همکاران باعث شده بود رفتار ما هم تغییر کنه و ما هم به جون همدیگه بیوفتیم و با کلی حرفاهای که توی عصبانیت گفته میشه رو به هم بزنیم و دل هم دیگه رو بشیم توی مسیر کلی حرف زدیم و راه رفتم هر دومون متعقد بودیم که رفتارمون اشتباه بوده و طرف مقابل رو خیلی آزرده خاطر می کنه ولی مگه میشه توی عصبانیت ادم خودشو کنترل کنه.
ولی در هر صورت مسئله اصلی این موضوع نبود موضوع این بود که هر دو ما از سختی های کی کشیدم داشتیم می گفتیم و شاید بعضی وقتا من توی سختی های که کشیدم اغراق می کنم ولی نه این طور نیست همه ادم ها یه جای زندگیشون کم میارن یه جا دیگه نمی تونن بلند شه و بلند فریاد میزنند بسه دیگه تمومش کن این زندگی لعنتی رو تمومش کن کی تموم میشه این زندگی .
یعنی در مرحله قرار بگیری که نخوای کسی بهت بگه بقیه از تو بدتره فلانی مادر و پدر نداره یکی خونه نداره یکی درس نخونده یکی زشته یکی .هزار تا مشکل داره شنیدن این موضوع هم عصبیت می کنه
درست از جلوی یه خونه داشتیم رد میشدیم که دوستم برگشت گفت این خانم نمیزاره کسی آگهی ترحیم یا پرچم روی در و دیوار خونه نصب کنه به خاطر دختر بچه کوچیکی که توی خونه داشته آخه سر یه حادثه دلخراش پدرشو از دست میده دوستم داشت مقایسه می کرد من رو با اون راستشو رو بخواید خیلی ناراحت شدم خیلییییییییییییی دوست داشتم فریادبزنم اقا من رو با کسی مقایسه نکن من منممممممممممممممممممممممممممم
من هم پدرمو توی شرایط بدی از دست دادم مگه یادش رفته بود که این حرف رو به من زد نمی دونم اون لحظه شاید می خواست منو آروم کنه شاید میخواست بگه بقیه هم تو شرایط تو هستند ولی با گفتن این حرفش که کوی غصه بزرگ روی دلم موند. اونجا بهش چیزی نگفتم ولی اومدم خونه دیگه اون ادم قبلی نبودم .اولش با خانواده ام گفتیم خندیدیم ولی بعد یهو گفتم مامانی امروز که با دوستم رفتم بیرون دوستم یه خونه رو نشون داد و این حرفا رو زد ولی یهو نمی دونم چرا اشکم در اومد مامانم دعوام کرد و حرفای دوستمو زد گفت بقیه بیشتر سختی کشیدن ولی گوش من بدهکار این حرفا نبود نمیخواستم این حرفا رو بشنوم میخواستم اون لحظه فقط اینو بشنوم که تو خیلی بیشتر از اون سختی کشیدی تو شرایطت سختر بوده.
ولی هیچ کدوم اینا رو نشنیدم و به صدای بلند خاطرات گذشته رو مرور می کردم و داد میزدم میگفتم این شد این قضییه برام اتفاق افتاد من مجبور بودم فلان کار رو انجام بدم مامانم خیلی ناراحت شد ولی باز حرفای خودشو میزد آبجیم میگفت بزار حرف بزنه سبک شه بزار بگه تاحالا برام این اتفاق نیفتاده بود خیلی تجربه سختی بود اینقد گریه کرده بودم که چشمام جای رو نمیدید شاید اگه مادرم میزاشت حرفامو تا آخر بزنم این غصه لعنتی منو ول می کرد حرفام نصفه موند.
به همه عالم دوست داشتم اون لحظه بد بگم دوست داشتم داد بزنم من هر کاری دیگه دلم بخواد میخوام انجام بدم و کسی نباید منو مقایسه کنه
با گریه خوابیدم وکلی غصه خوردم هندزفری توی گوشم بود و داشت یه آهنگی رو پلی می کرد که حالمو بدتر میکرد ولی نمی تونستم اون لحظه قطعش کنم و آبجیم داشت همچنان با مامانم بحث می کرد میزاشتی حرفشو بزنه تو رو چیکار داره بزار سبک بشه.
شاید بگید اغراق آمیز هستش ولی دختر که بزرگ میشه بیشتر نیاز به پدر داره بیشتر نیاز به محبت مردانه داره من برادر هم ندارم یعنی دلم یکم محبت با صدای مرادنه میخواستم بگه نگران نباش دخترم من هستم بابا هست ولی در کل نیس یعنی کلا نیست
موقع خواستگاری نیس موقع عروسیش نیست موقع بچه دار شدنش نیست که از دیدن نوه اش ذوق کنه
دختر که بچه اس خیلی ها هواشو دارن ولی بزرگ میشه تو بزرگی تو عاقلی تو فلانی تو ولی نمی دونن بزرگتر که میشه بیشتر مسایل و مشکلات رو درک میکنه خیلی براش سخته خیلییییییییییی
در آخر این همه چیزای که نوشتم فقط می خوام بگم که درد هیچ کسی رو با کسی دیگه مقایسه نکنید برای تسکین درد دیگری زخم های بقیه رو تو روش نگید بگید من درکت نمی کنم ولی می تونم کنارت باشم حرف بزن اصلا گریه کن سبک بشی اصلا بیا باهم داد بزنیم.

#دردها قابل مقایسه نیستند.
#پست موقت


بدون مقدمه بدون شرح مطلب سراغ مطلب اصلی میرم بعد از پست کردن مطلب قبلی دوستم یا شاید .همکارم از چیزی که فقط درد دل بود ناراحت شد کلا رابطه اش رو با من قطع کرد و گفت دیگه این رابطه ادامه نداشته باشه بهتره و ما فقط همکار باشیم یادمه یکی از دوستان از اینکه رئیسش ادرس وبلاگشو پیدا کرده بود و نمی تونست راحت پست بزاره می افتم فکرشو نمی کردم منم به اینجا برسم که روزی وبلاگم که جای بود برای خالی شدن برام غریبه بشه جای بشه که یه دوستی چند ساله رو بهم بزنه.
من به شما میگم که آدرس وبتون رو به هر کسی ندید واقعیت آدم ها رو که دوست دارید ازتون دور میکنه .
تصمیم جدیدم اینه من قراره دروغگو باشم و دیگه درددل نکم دیگه به کسی راهنمایی نده .
قبلا حسم نسبت به کسای که خودکشی می کردند بد بود ولی الان نه آدم بعضی وقتا خیلی کم میاره .خدا یا منو ببخش بابت این حرفا و ناشکری ها.
دوستم رو بابت بی احترامی که به مادرم کرد نمی بخشم
پیام کوتاه  به دوست یا به قول خودش همکارم:
میدونم وب رو می خونی اگه حرفی زدم که باعث دلخوری شد معذرت میخوام ولی ما هیچ تناسبی با هم نداشتیم نباید با هم صحبت می کردیم فقط من عوض نشدم توی خیلییییییی بیشتر از من عوض شدی دقیقا از عید پارسال شروع شد از تودار بودنت شروع شد تقصیر هم تو هست و هم من .
ممنون بابت این چند سال دوستی و‌ممنونم که تو تمومش کردی
امروز خیلی دلخور شدم ولی شاید تو بیشتر از من دلخور شدی ولی دیگه تموم شد
یا علی

پی نوشت:
راستی دوستی ها هم چشم می خورن حال خوب و دوستی های خوبتونو به اشتراک نزارید چشم میخورید.
خدایا هوامو داشته باش.


الان که یاد بچگیم می افتم نمی دونم چرا دوست داشتم بزرگ شم بچگی خیلی خوب بود حتی از کسی که دلخور بودی هم هیچی یادت نمیاد.
بزرگ شدن بسی سخته یا شاید زندگی بسی ناجوانمردانه با ادم برخورد می کنه
آهای زندگی کمتر به من سخت بگیر لطفا.



چند روزی هست که احساس می کنم وبلاگم تبدیل شده به غم نامه :))
وبلاگ رو باز می کنم می بینم کلی چیزا های ناجور روی صفحاتش جا خوش کرده ولی اگه نمی نوشتم سبک نمیشدم الان حالم خوبهااا راستی نوروز رو بهتون تبریک میگم پیش پیش .
امیدوارم سالی پر از برکت و شادی و سلامتی داشته باشد و دل آروم و قلبی خوش
چند روزی هست نقش مامان در خانواده رو ایفا می کنم آخه مادرجانمان رفته پیش آبجی جانمان و  سری به خواهرزاده جانمان و داماد و خواهر جانمان زد و امان از دلتنگی .
خواهر کوچکترمان در حال مزدوج شدن هست البته فعلا در مقدمات ابتدایی کار به سر می برد و وقتی به خانه می آید گوشی از دستش نمی افتد و مانند ادم زنده نمی مانند یعنی اصلا با من حرف نمیزهااااا این رو می بایست داخل پرانتز ذکر میکردم که از اهمیت جمله کاسته نشود:))))
ولی با هر شب تمیز کاری بلای به سرم آورده که عشق عاشقی غم و غصه را گذاشته ام کنار آیا می شود کسی هم ظرف بشوید غذا درست کنند خانه تکانی کنند لباس بشوید آیا می شود به چیز دیگه ای فک کرد نه من از شما می پرسم :)))
در کل مادر نقش مهمی در خانواده ایفا می کنند که اگه خدای ناکرده نباشید خانه از روح و رونق می افتد و جای برای ست ندارد مادر روح وروان زندگیست که حتی با قدم زدن در خانه درد های ادم را تکسین می دهد اصلا مادر یعنی زندگی یعنی تمام غم های دنیا یک لحظه درآغوشش فراموش می شود.
خدایا ممنون بابت چنین فرشته ایییییییییی خدا یا شکرت که یه نماینده در زمین گذاشتی که حال دل را خوب کننند سپاسگزارم :))
مامانم هر زمانی که تماس میگیره می پرسه که من اونجا نیستم شما ناراحت نیستید البته این به شمالی میگه که ترجمه اش این میشه :))) منم میگم نه خیلی راحت و خوب هستیم :)))
ولی مامانم میگه اینجا که شما نیستید خیلی بده  و من  ذوق مرگ میشوم و باز به داشتن مامانی به این خوبی خدا رو شکر می کنم خدا یا بازم ممنونم  :)))))


چند وقت پیش براتون نوشتم که از تنها شدن میترسم از اینکه دوستمو از دست بدم از اینکه خواهرم ازدواج کنه از اینکه تنها بشم ترسیدم ترسمو جار زدم و الان تنهام اونم خیلی زیاد کاش هیچ جا بیانش نمی کردم .باید با واقعیت زندگی کنار بیام زندگی با همین موضاعات کوچک جریان داره قبول کنم که هیچ آدم پای ثابت زندگی من نیس اینکه من و ادم های اطرافم در حال تغییرند اینه میشه کامل توی عکسا متوجه شد .چند سال بزرگتر شدم عکسای عید پارسال و قبلش و خیلی قبلتر رو با هم مقایسه کردم من بزرگ شدم ادمای اطرافم همین طور.ولی من احساس تنهاییی میکنممنظورم این نیست که خواهر و دوستم به خاطر من ازدواج نکنن نه اینطور نیس منظورم توقع من از زندگیه شاید نتونم مطلبی که توی ذهنم هست رو درست ادا کنم مشکل من حس ترسناک تنهایی اینکه احساس کنی توی یه جهانی هستی که خودتی و خودت نه اینکه اطرافیانم کلا زندگیشو رو وقف من کننگاهی بودن کنار همین افراد هم شادم نمیکنه این حس چیهنباید بهش بها میدادم.
به ترس های که توی ذهنتون هست بها ندید فاصله ی زیادی با واقعیت ندارند کائنات در حال گوش دادن به حرفای ما هستند روزگار می چرخه و از ترس های ما علیه ما استفاده می کنه.
خالق من می دونم وقتی شما هستی من نباید احساس تنهایی کنم ولی من زمینم خدا .ایمانم بسی ضعیف و توانم به مشکلات که مقابلم هست نمیرسه هر روز بیشتر احساس ضعف می کنم خدای خوبم چند وقتی هست ازت فاصله گرفتم شاید در ظاهرم مشخص نباشه ولی می فهمم که دلم از شما فاصله گرفته خدای عزیزم چند وقتی هست دنبال تغییر هستم سجادمو تغییر دادم ولی حالم برنگشت کتاب دعامو تغییر دادم ولی مشکل کتاب و سجاده نبود مشکل دلم بود ضعف ایمانی شدیدی سراغم اومده خدا یا با تمام وجودم باورت دارم ولی تحت تاثیر اطرافم قرار گرفتم تحملم کم شده خدای خوبم امتحانات دارن خیلی سخت میشن
دو دلم نمی دونم رفتن به اعتکاف و پناه بردن به خانه شما حالمو خوب میکنه ایمانمو بهم برمیگردنو یا منو پر توقع تر می کنه من خیلی عوض شدم ضعیف شدمدستمو بگیر.




چی میشد اگر بلد بودیم حسمونو همونجور که واقعا هست درک کنیم و همونقد صادقانه به زبون بیاریمش؟
چی میشد اگر علاقه‌مونو به اونکه شب و روزمون شده، میرفتیم میگفتیم و مطمئنم بودیم اونم حرف واقعی دلشو بهمون میزنه؟
مثلا عاشق یکی میشدیم، میرفتیم میگفتیم فلانی چند وقته از خواب و خوراک افتادم بس که تو فکرتم و اونم میگفت چقد منتظر بودم بیای اینو بگی. چقد مطمئن بودم میای میگی!
چی میشد اگه غرور نبود. شک نبود. بی‌اعتمادی و ترس نبود؟
چی میشد اگه آدما جای اینکه برا هم تو تنهایی بمیرن، وارد زندگی هم میشدن و برا هم زندگی میساختن؟
چی شد که انقد سخت شد یه دوست داشتنِ ساده؟؟
.
.
#مانگ_میرزایی




تا حالا فکرشو رو نمی کردم اینقد ادم غرغروی باشم که همه بهم تذکر بدن که دیگه غرغر نکن لطفا :/
حس خیلی بدی هست الان در حال مطالعه کتاب مهندسی خوشبختی هستم که شاید علاج درد من باشه البته توی کتاب هم نوشته با غرغر زدن خودتون را خوشحال می کنید و اروم میشد ولی حال دیگران را خراب می کنید خیلی بده دقیقا همین موضوع باعث شده که دیگران دیگه حوصله حرف زدن با من رو نداشته باشند.
توی کتاب راهکارهای رو گذاشته که میشه بهشون عمل کرد و بیماری غرغر رو درمان کرد ان شاالله که من معالجه بشم
اتفاقاتی که این چند وقتی که در وبلاگ نبودم برام افتاده خیلی عجب و غریب نیست زندگی اکثر ماست که هم اکنون ادامه دارد و ان شاالله به خوشی ادامه داشته باشد .بعضی از اتفاقات باید ادم رو بزرگ کنه و از ترس های که داشتم و اتفاق افتاد دیدم اونقد هم ترسناک نیست میشه با توکل به حضرت یار تحملشون کرد و اندکی بعد کلا از خاطر بره برای رهایی از حال بدم کتاب های تفکر مثبت رو می خونم کتاب تفکر بهتر زندگی بهتر اثر جول اوستین رو خوندم و خیلی بهم کمک کرد اقای اوستین شاید حرفای بزنه که همه ما بدونیم ولی یادمون رفته که واقعا اتفاقات زندگی می تونند خیلی جاها به نفع ما باشند تا به ضررمون بایدبه خدا اعتماد کرد وکاش اینقد اعتقاد اکثر ماها کم نبود که سر یه مشکل کوچیک سریع داد و هوار راه بندازیم و بگیم که خدا چرا من،چرا من زندگی باید اینطوری بشه.توی برنامه ماه عسل یه پسر کوچیک بود که سرطان داشت و همین کلمه رو گفت که چــــرا مــــن نــــــه باید برای همه ما هم اینجوری باشه راضی باشیم به اتفاقی که برامون افتاد دیگه چرا چرا نکنم البته اینو دارم به خودم میگم :) .

سخنی با خودم جان :
خودم جان عزیزم ادم باش دیگر چقد باید به تو گوش زد کنم که اینقد غر غر نکن توکل کن بی ادب  :/

#فالله خیر حافظا و هو ارحم الراحمین


بخشی از کتاب  مهندسی خوشبختی  محمد پیام بهرام پور



از چند روز قبل برای این روز زیبا برنامه ریزی کردم اینکه چطور برگزارش کنم که عزیز دلم رو خوشحال کنم خب برنامه ریزی یکم سخت بود و انتخاب یه کادو مناسب و خاص سختتر دوست داشتم طوری برگزار کنم که یار جانمان خیلی خوشحال بشه و بفهمه چقد برام عزیزه .کارهامو یواشکی انجام می دادم یار جان گفت مرموز شدی که دختر و من با کلی جیغ و هوار که نخیرمش اصلا اینطور نیست و به یه بهانه زدیم بیرون که این حالا و هوا تغییر کنه و یار جانمان شک نکنه توی ماشین آهنگ زندگی جونم پخش می کنم و باهم میخونیم :
تو قلبمی عشــــق من شــــــــدی خودت بخوای نخوای
زندگی جونم من بدونه تو یه لحظه ام نمیتونم

زل زدم به چشماش وگفتم که واقعا نمی تونم بدون تو یه لحظه بمونم
بعد محکم زد روی ترمز گفت چرا این جوری می کنی دیوونه نمیگی قلب من ایست داغانی میزنه 
با صدای بلند داد میزنه میگه ررررررررررررررواااااانیییییییییییییییییی خودمی دیگر  
خب تو مسیر چند تا لباس زیبا دیدم اونا رو تیک زدم که برم نگاه کنم چقد توی اون لباس زیبا میشی
خب برگشتم خونه خدا رو شکر کاری براش پیش اومد و رفت بیرون از خونه وای که چقد من ذوق کردم با مامانی جون و بقیه اعضای خانواده گرامیم برنامه ریزی کردم که یه جور سرگرمش کنید تا من خونه رو اماده کنم دیگر :) اونا نیز همکاری کردن و مصطفی به سید زنگ زد گفت بیا باهات کار دارم و سه نفری با یاسر رفتند بیرون و دنبال بعضی از کارها که دقیقا نمی دونم چه کردند و کجا رفتن اصلا مهم نبود مهم این بود که فرصت داشتم تا به کارام برسم و خونه رو گل گلی کنم چقد حس خوبی بود بالاخره با کلی تلاش خونه رو آماده کردم مسیر در تا محل برگزاری مراسم با تم سیبیل و قلب نمدی و بادکنک بزرگ تزیین کردم بسی زیبا شد  مجبور شدیم شب پیش مامانم اینا بمونیم و صبح هم بره سر کار تا امشب مراسم رو برگزار کنیم امشب چه شبی خاص و دوست داشتنی . شب تولدت توی عشق جانم  
کیک تولدم فقط نیگاه  :


اصل ماجرا چیز دیگه ای که با تصورات من زمین تا آسمون فرق دارم امشب باید کجا برم که حالم خوب باشه یکی بگه لطفا 

چه بگم نمی دونم چند سال گذشته از حس دوست داشتن من به تو ولی دیشب تلاشمو کردم خودمو مشغول کنم که بهت فکر نکنم ولی انگار نمیشه نمی دونم کجای چیکار می کنی کجاها میره اصلا قولت رو یادت هست یا کلا یارتو فراموش کردی کاش امروز می اومدی محل کارم کاش امروز می دیدمت حرفام قشنگ معلومه بوی ناامیدی میده کجایی پس.
شاید اصلا یادت رفت منو شاید تشکیل خانواده داده باشی که امیدوارم خوشبخت بشی از ته دلم میگم ولی مادر جانمان یک شعر لالای برای خواهر زاده ام می خونه که هر دفعه این شعر رو میشنوم یاد تو می افتم یاد حرفت یاد قیافت که چه تصوراتی داشتم یاد اینکه ما چقد شبیه به هم هستیم دقت کردی چقد شبیه هم هستیم سیدم لطفا یه خبر به من بده
بگو منو نمیخوای بگو دیگه منتظرت نباشم دیگه واقعا خسته شدم دوستام مسخره ام می کنه میگن اون اصلا تو رو یادش نیست یه حرفی زده دنبال خوش گذرونی هست شاید حق با اونا باشه 
سید جان من که حلالت کردم اصلا فکر قولت نباش اصلا اشکالی ندارد که نمیایی فقط حـــــــــــــــــــــــالــــــم با تو خوب میشه
سیدجانم تصور تو توی اون پیراهن مرادنه چهارخانه هنوز که هنوزه دیوانه ام میکنه اینکه یه لباسی می بینم و تو رو توش تصور می کنم اینکه چقد دوست داشتم دستتو بگیرم اینکه چه تصوراتی داشتم دلم برای خود بی خودم میسوزه .
این رابــــــــــــطه تموم شده چرا مـــــــــــــــــــــــن تمومش نمی کنم خدا 
تا کی تولدشو توی وبلاگ تبریک بگم اخه 
دست توان نوشتن ندارند.
این آخرین سالی هست که تولدت رو تبریک میگم

 

فالله خیر حافظا و هو ارحم الراحمین خدا حافظت باشه یاعلی سید




 

در نگاهت لیلی خود پیدا نکردم با خجالت از چشم تو گلایه کردم


از خود چه بیخود میکند نگاه تو هی میبرد صبر مرا 


مجنونتم ای همنشین لیلی من یک دم ببین حال مرا 


از دریا نترسانم که من در قلب تو جان میدهم 


دریا بشی زیبای من غرق نگاهت میشوم 


مغرور نشو جانان من حالا که دل در دست 


توست من که به تو رو میزنم تنها به شوق دیدن تو 


دیوانه مرا به دست کی سپردی دیوانه رفتی مرا با خود نبردی

 

 


 

بخونیم با هم : 

 

دیوانه مرا به دست کی سپردی دیوانه رفتی مرا با خود نبردی

 

  


 

"اولین ها همیشه ماندگارند" قانون خاطرات می گوید هر چیزی را که برای اولین بار در زندگی تجربه می کنیم،در ذهنمان تبدیل به یک حفره ی عمیق می شود،حفره ای که هرگز جایش با هیچ خاطره ی دیگری پر نخواهد شد. اولین ها هر چقدر هم کهنه و قدیمی باشند در ذهنمان حک شده اند. آنقدر پررنگ هستند که تمام تکرار های بعد از آن هم نمی توانند خاطراتش را کمرنگ کنند.درست مثل اسم معلم کلاس اول که در ذهنمان پررنگ تر از معلم های دیگر است.!

اولین ها علایق و نفرت های ما را می سازند. مثل مزه ی اولین خرمالویی که خورده ایم،اگر نارس و گس باشد و دهنمان را جمع کند دیگر هیچوقت خرمالو نمی خوریم و اگر شیرین و رسیده باشد از محبوبترین میوه هایمان می شود. اما در زندگی همه چیز به سادگی دوست داشتن یا دوست نداشتن یک خرمالو نیست.گاهی اولین ها مسیر زندگیمان را کاملا تغییر می دهند. اولین اعتماد ، اولین خواستن ، اولین دوست داشتن باعث شکل گیری ذهنیتی در ما می شود که عوض کردن آن گاهی سال ها طول می کشد.

هیچ انسانی گوشه گیر، ترسو، بی اعتماد، بدبین و تنها به دنیا نیامده است؛ تجربه ی اولین اتفاقات در زندگی هر انسانی باعث به وجود آمدن تفاوت در دیدگاه و زندگی آن ها می شود.اولین ها باعث می شوند آدم ها بخواهند دوباره آن اتفاق خاص را تجربه کنند یا از آن فراری باشند. مراقب اولین ها باشید"اولین ها همیشه ماندگارند".

.

.

#حسین_حائریان


 

من سال هاست چشم به راه کسی

سرم به کار کلمات خودم گرم است.

تو را به اسم آب؛

تو را به روح روشن دریا؛

به دیدنم بیا!

مقابلم بنشین.

بگذار آفتاب از کنار چشمهای کهن‌سال من بگذرد. من به یکنفر،

از فهم اعتماد محتاجم.

من از این همه نگفتن بی تو خسته ام!

خرابم!

ویرانم!

 

#سیدعلی_صالحی



فضیلت خواندن دعای مجیر

حجت الاسلام و المسلمین صادقی واعظ با اشاره به اینکه دعای مجیر مهم‌ترین ابزاری است که خداوند تمام سختی‌ها، غم و اندوه و مشکلات را رفع میکند و ماندگارترین، ثابت‌ترین و سالمترین شرایط را برای کسی که آن را بخواند مهیا می‌کند، تصریح کرد: خداوند به حضرت موسی(ع) می‌فرماید: بندگانم هر گاه از همه جا ناامید شوند و فقط به خدا امید داشته باشند آنگاه تمام سختی هایشان توسط خداوند رفع می‌شود.

وی افزود: گفتن جمله ؛ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، خود گواه بزرگی برای این است که دعای مجیر بهترین ابزار و ماه رمضان بهترین ماه و روز‌های ۱۳ تا ۱۵ رمضان بهترین زمان برای از بین رفتن گناهان، سختی‌ها و اندوه است در حقیقت دعای مجیر برای رفع غم و اندوه، آمرزش گناهان، ادای قرض مقروضین بسیار توصیه شده و دارای فضلیت بسیار است.

گفتی است: دعای مجیر دعایی است که خداوند متعال خواندن آن را به پیامبر اکرم (ص) بسیار سفارش کرده است و به وسیله جبریل و در مسجد الحرام هنگام نماز نازل شده است.


متن کامل دعای مجیر

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

به نام خدا که رحمتش بسیار و مهربانی اش همیشگى است

سُبْحَانَکَ یَا اللَّهُ، تَعَالَیْتَ یَا رَحْمَانُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا رَحِیمُ، تَعَالَیْتَ یَا کَرِیمُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا مَلِکُ، تَعَالَیْتَ یَا مَالِکُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا قُدُّوسُ، تَعَالَیْتَ یَا سَلامُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا مُؤْمِنُ، تَعَالَیْتَ یَا مُهَیْمِنُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا عَزِیزُ، تَعَالَیْتَ یَا جَبَّارُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا مُتَکَبِّرُ، تَعَالَیْتَ یَا مُتَجَبِّرُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ.

منزّهی تو‌ای خدا، بلندمرتبه هستی‌ای بخشنده، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای مهربان، بلندمرتبه هستی‌ای کریم، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای فرمانروا، بلندمرتبه هستی‌ای مالک، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای بری از هر عیب، بلندمرتبه هستی‌ای سلام، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای ایمن بخش، بلندمرتبه هستی‌ای چیره بر هستی، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای عزّتمند، بلندمرتبه هستی‌ای جبّار، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای بزرگ منش، بلندمرتبه هستی‌ای بزرگ منش، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده.

سُبْحَانَکَ یَا خَالِقُ، تَعَالَیْتَ یَا بَارِئُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا مُصَوِّرُ، تَعَالَیْتَ یَا مُقَدِّرُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا هَادِی، تَعَالَیْتَ یَا بَاقِی، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا وَهَّابُ، تَعَالَیْتَ یَا تَوَّابُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا فَتَّاحُ، تَعَالَیْتَ یَا مُرْتَاحُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا سَیِّدِی، تَعَالَیْتَ یَا مَوْلایَ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا قَرِیبُ، تَعَالَیْتَ یَا رَقِیبُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا مُبْدِئُ، تَعَالَیْتَ یَا مُعِیدُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا حَمِیدُ، تَعَالَیْتَ یَا مَجِیدُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ.

منزّهی تو‌ای آفریننده، بلندمرتبه هستی‌ای آفرینشگر، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای صورت آفرین، بلندمرتبه هستی‌ای تقدیر کننده، ما را از آتش پناه ده‌ای پناده دهنده، منزّهی تو‌ای راهنما، بلندمرتبه هستی‌ای ماندگار، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای بخشایشگر، بلندمرتبه هستی‌ای بسیار توبه پذیر، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای گشایشگر، بلندمرتبه هستی‌ای خستگی ناپذیر، ما را از آتش پناه ده‌ای پناده دهنده، منزّهی تو‌ای سرورم، بلندمرتبه هستی‌ای مولایم، ما از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای نزدیک، بلندمرتبه هستی‌ای نگاهبان، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای پدید آورنده، بلندمرتبه هستی‌ای بازگرداننده، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای ستوده، بلندمرتبه هستی‌ای دارای عظمت، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده.

سُبْحَانَکَ یَا قَدِیمُ، تَعَالَیْتَ یَا عَظِیمُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا غَفُورُ، تَعَالَیْتَ یَا شَکُورُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا شَاهِدُ، تَعَالَیْتَ یَا شَهِیدُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا حَنَّانُ، تَعَالَیْتَ یَا مَنَّانُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا بَاعِثُ، تَعَالَیْتَ یَا وَارِثُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا مُحْیِی، تَعَالَیْتَ یَا مُمِیتُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا شَفِیقُ، تَعَالَیْتَ یَا رَفِیقُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا أَنِیسُ، تَعَالَیْتَ یَا مُونِسُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا جَلِیلُ، تَعَالَیْتَ یَا جَمِیلُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ.

منزّهی تو‌ای دیرینه، بلند مرتبه هستی‌ای بزرگ، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای آمرزگار، بلندمرتبه هستی‌ای ستایش پذیر، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای گواه، بلندمرتبه هستی‌ای حاضر، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای مهربان، بلندمرتبه هستی‌ای منتّگذار، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای برانگیزنده، بلندمرتبه هستی‌ای میراث بر، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای زندگی بخش، بلندمرتبه هستی‌ای میراننده، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای مهربان، بلندمرتبه هستی‌ای همراه، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای همدم، بلندمرتبه هستی‌ای مونس، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای بزرگ منزلت، بلندمرتبه هستی‌ای زیبا، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده.

سُبْحَانَکَ یَا خَبِیرُ، تَعَالَیْتَ یَا بَصِیرُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا حَفِیُّ، تَعَالَیْتَ یَا مَلِیُّ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا مَعْبُودُ، تَعَالَیْتَ یَا مَوْجُودُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا غَفَّارُ، تَعَالَیْتَ یَا قَهَّارُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا مَذْکُورُ، تَعَالَیْتَ یَا مَشْکُورُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا جَوَادُ، تَعَالَیْتَ یَا مَعَاذُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا جَمَالُ، تَعَالَیْتَ یَا جَلالُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا سَابِقُ، تَعَالَیْتَ یَا رَازِقُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا صَادِقُ، تَعَالَیْتَ یَا فَالِقُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ.

منزّهی تو‌ای آگاه، بلندمرتبه هستی‌ای بینا، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای عطابخش، بلندمرتبه هستی‌ای امان ده، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای معبود، بلندمرتبه هستی‌ای موجود، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای بسیار آمرزنده، بلندمرتبه هستی‌ای ستوده، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای یاد شده، بلندمرتبه هستی‌ای سپاس شده، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای بخشنده، بلندمرتبه هستی‌ای پناهگاه، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای زیبا، بلندمرتبه هستی‌ای باشکوه، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای پیش از همه، بلندمرتبه هستی‌ای روزی دهنده، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای راستگو، بلندمرتبه هستی‌ای شکافنده، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده.

سُبْحَانَکَ یَا سَمِیعُ، تَعَالَیْتَ یَا سَرِیعُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا رَفِیعُ، تَعَالَیْتَ یَا بَدِیعُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا فَعَّالُ، تَعَالَیْتَ یَا مُتَعَالُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا قَاضِی، تَعَالَیْتَ یَا رَاضِی، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا قَاهِرُ، تَعَالَیْتَ یَا طَاهِرُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا عَالِمُ، تَعَالَیْتَ یَا حَاکِمُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ.

منزّهی تو‌ای شنوا، بلندمرتبه هستی‌ای سریع، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای بلندپایه، بلندمرتبه هستی‌ای نوآفرین، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای همواره در کار، بلندمرتبه هستی‌ای والاتر، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای قضاوت کننده، بلندمرتبه هستی‌ای خشنود، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای چیره، بلندمرتبه هستی‌ای پاک، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای دانا، بلندمرتبه هستی‌ای حکمران، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده.

سُبْحَانَکَ یَا دَائِمُ، تَعَالَیْتَ یَا قَائِمُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا عَاصِمُ، تَعَالَیْتَ یَا قَاسِمُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا غَنِیُّ، تَعَالَیْتَ یَا مُغْنِی، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا وَفِیُّ، تَعَالَیْتَ یَا قَوِیُّ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا کَافِی، تَعَالَیْتَ یَا شَافِی، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا مُقَدِّمُ، تَعَالَیْتَ یَا مُؤَخِّرُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا أَوَّلُ، تَعَالَیْتَ یَا آخِرُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ.

منزّهی تو‌ای پاینده، بلندمرتبه هستی‌ای پایدار، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای نگهدارنده، بلندمرتبه هستی‌ای پخش کننده، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای بی نیاز، بلندمرتبه هستی‌ای بی نیاز کننده، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای باوفا، بلندمرتبه هستی‌ای توانا، ما را از آتش، پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای کفایت کننده، بلندمرتبه هستی‌ای شفابخش، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای پیش انداز، بلندمرتبه هستی‌ای پس انداز، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای آغاز، بلندمرتبه هستی‌ای انجام، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده.

سُبْحَانَکَ یَا ظَاهِرُ، تَعَالَیْتَ یَا بَاطِنُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا رَجَاءُ، تَعَالَیْتَ یَا مُرْتَجَى، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا ذَا الْمَنِّ، تَعَالَیْتَ یَا ذَا الطَّوْلِ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا حَیُّ، تَعَالَیْتَ یَا قَیُّومُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا وَاحِدُ، تَعَالَیْتَ یَا أَحَدُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا سَیِّدُ، تَعَالَیْتَ یَا صَمَدُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا قَدِیرُ، تَعَالَیْتَ یَا کَبِیرُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا وَالِی، تَعَالَیْتَ یَا مُتَعَالِی [عَالِی]، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ،

منزّهی تو‌ای آشکار، بلندمرتبه هستی‌ای نهان، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای امید، بلندمرتبه هستی‌ای امیدبخش، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای عطابخش، بلندمرتبه هستی‌ای هماره بخشایشگر، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای زنده، بلندمرتبه هستی‌ای به خود پاینده، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای یگانه، بلندمرتبه هستی‌ای یکتا، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای سرور، بلندمرتبه هستی‌ای بی نیاز، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای توانا، بلندمرتبه هستی‌ای بزرگ، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای ولایت مدار، بلندمرتبه هستی‌ای بلند پایه، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده.

سُبْحَانَکَ یَا عَلِیُّ، تَعَالَیْتَ یَا أَعْلَى، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا وَلِیُّ، تَعَالَیْتَ یَا مَوْلَى، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا ذَارِئُ، تَعَالَیْتَ یَا بَارِئُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا خَافِضُ، تَعَالَیْتَ یَا رَافِعُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا مُقْسِطُ، تَعَالَیْتَ یَا جَامِعُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا مُعِزُّ، تَعَالَیْتَ یَا مُذِلُّ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا حَافِظُ، تَعَالَیْتَ یَا حَفِیظُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا قَادِرُ، تَعَالَیْتَ یَا مُقْتَدِرُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا عَلِیمُ، تَعَالَیْتَ یَا حَلِیمُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ.

منزّهی تو‌ای والا، بلندمرتبه هستی‌ای والاتر، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای سرپرست، بلندمرتبه هستی‌ای مولا، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای پدیدآور، بلندمرتبه هستی‌ای آفرینشگر، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای فرودآور، بلندمرتبه هستی‌ای فرازبر، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای دادگر، بلندمرتبه هستی‌ای گردآور، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای عزّت بخش، بلندمرتبه هستی‌ای خوارساز، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای نگاهبان، بلندمرتبه هستی‌ای نگاهبان، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای توانا، بلندمرتبه هستی‌ای توانمند، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای دانا، بلندمرتبه هستی‌ای بردبار، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده.

سُبْحَانَکَ یَا حَکَمُ، تَعَالَیْتَ یَا حَکِیمُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا مُعْطِی، تَعَالَیْتَ یَا مَانِعُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا ضَارُّ، تَعَالَیْتَ یَا نَافِعُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا مُجِیبُ، تَعَالَیْتَ یَا حَسِیبُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا عَادِلُ، تَعَالَیْتَ یَا فَاصِلُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا لَطِیفُ، تَعَالَیْتَ یَا شَرِیفُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا رَبُّ، تَعَالَیْتَ یَا حَقُّ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا مَاجِدُ، تَعَالَیْتَ یَا وَاحِدُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا عَفُوُّ، تَعَالَیْتَ یَا مُنْتَقِمُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ،

منزّهی تو‌ای داور، بلندمرتبه هستی‌ای فرزانه، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای عطابخش، بلندمرتبه هستی‌ای بازدار، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای زیان رسان، بلندمرتبه هستی‌ای سودبخش، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای اجابت کننده، بلندمرتبه هستی‌ای حسابرس، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای دادگر، بلندمرتبه هستی‌ای جدایی انداز، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای مهربان، بلندمرتبه هستی‌ای شریف، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای پروردگار، بلندمرتبه هستی‌ای حقیقت پایدار، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای پرشکوه، بلندمرتبه هستی‌ای یگانه، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای درگذرنده، بلندمرتبه هستی‌ای انتقام گیرنده، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده.

سُبْحَانَکَ یَا وَاسِعُ، تَعَالَیْتَ یَا مُوَسِّعُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا رَءُوفُ، تَعَالَیْتَ یَا عَطُوفُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا فَرْدُ، تَعَالَیْتَ یَا وِتْرُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا مُقِیتُ، تَعَالَیْتَ یَا مُحِیطُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا وَکِیلُ، تَعَالَیْتَ یَا عَدْلُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا مُبِینُ، تَعَالَیْتَ یَا مَتِینُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا بَرُّ، تَعَالَیْتَ یَا وَدُودُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا رَشِیدُ، تَعَالَیْتَ یَا مُرْشِدُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا نُورُ، تَعَالَیْتَ یَا مُنَوِّرُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ.

منزّهی تو‌ای بسیار عطابخش، بلندمرتبه هستی‌ای عطاگستر، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای پرمهر، بلندمرتبه هستی‌ای نوازشگر، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای یگانه، بلندمرتبه هستی‌ای بی همتا، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای روزی بخش، بلندمرتبه هستی‌ای فراگیر، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای وکیل، بلندمرتبه هستی‌ای عدالت محض، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای آشکار، بلندمرتبه هستی‌ای استوار، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای نیکو، بلندمرتبه هستی‌ای مهروز، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزهی تو‌ای راهنما، بلندمرتبه هستی‌ای راهبر، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای روشنایی، بلندمرتبه هستی‌ای روشنی بخش، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده.

سُبْحَانَکَ یَا نَصِیرُ، تَعَالَیْتَ یَا نَاصِرُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا صَبُورُ، تَعَالَیْتَ یَا صَابِرُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا مُحْصِی، تَعَالَیْتَ یَا مُنْشِئُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا سُبْحَانُ، تَعَالَیْتَ یَا دَیَّانُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا مُغِیثُ، تَعَالَیْتَ یَا غِیَاثُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا فَاطِرُ، تَعَالَیْتَ یَا حَاضِرُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا ذَا الْعِزِّ وَ الْجَمَالِ، تَبَارَکْتَ یَا ذَا الْجَبَرُوتِ وَ الْجَلالِ، سُبْحَانَکَ لا إِلَهَ إِلّا أَنْتَ، سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ، فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَ نَجَّیْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کَذَلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ، وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ أَجْمَعِینَ، وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ، وَ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ، وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ.

منزّهی تو‌ای یاری رسان، بلندمرتبه هستی‌ای یاور، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای بردبار، بلندمرتبه هستی‌ای شکیبا، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای شمارشگر، بلندمرتبه هستی‌ای آفرینشگر، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای پاک و منزّه، بلندمرتبه هستی‌ای جزادهنده، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای فریادرس، بلندمرتبه هستی‌ای پناه، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای آفریننده، بلندمرتبه هستی‌ای حاضر، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای صاحب شکوه و زیبایی، بلندمرتبه هستی‌ای دارای جبروت و جلال، منزّهی تو، معبودی جز تو نیست، منزّهی تو، همانا من از ستمکاران بودم، پس دعایش را اجابت کردیم و او را از اندوه رهانیدیم و اینچنین اهل ایمان را رهایی بخشیم، و درود خدا بر آقای ما محمّد و خاندان او همه، و سپاس خدا را پروردگار جهانیان، و خدا ما را بس است و چه نیکو وکیلی است، و جنبش و نیرویی نیست، جز به عنایت خدای والای بزرگ.


التماس دعا






آهنگ روراست از مهرزاد امیرخانی :

دل منو بردی باز که دلم همینو میخواد

که هی یادم میره بمیرم برات نمیذاری تو حواس که

جون منی درمون منی آخه تو دین و ایمون منی

آدمی که صبر نداره آسمونش ابر نداره

تو باید باشی راه بیای باهام که یهو بارون بباره

جون منی درمون منی آره تو دین و ایمون منی

رو راست بی شیله پیله تورو میخوام عاشقتم

حتما باهام راه بیا ببین چه حالی میده دیوونگی با من

قدم میزنی باهام سر به رام کنار تو

حتما از این بهترم میشه قول میدم بهت اونش دیگه با من







دلتنگی چیزی نیست که با دارو حل بشه دارو بخوری و بگی آخیش یکم دردم کمتر شده ولی وقتی قلبت (از نظر احساسی منظورمه)درد میگیره انگار یه چیزی توی زندگیت کم داری انگار حکمران تمام بدنت قلبته وقتی دلش گرفته دیگه نمیشه به حالت اولش برگرده کلی باید با خودت کار کنی که حالت خوبه باشه . 

گاهی تصورات ادم غلط در میاد دیگر یا شاید بگم دوست داری رویاهات واقعی باشن ولی دنیا واقعی اینجوری نیست.

گفتا که از دل برود هر آنکه از دیده برفت
من از دیده نرفته از دل بروم.
بیچاره کسی که از دیده نرفته از دل برود. 



داشتم توی برنامه اینستاگرام می چرخیم که پیداش کردم نمی دونید چقد هول شدم نمی دونستم چیکار کنم درخواست دادم و از دیروز منتظر بودم تا تایید کنه امروز تایید کرد و‌درخواست داد برای فالو کردن من .منم تایید کردم ولی دل توی دلم نیست که وپیام میده یا نه اصلا نمی دونم چرا درخواست دادم و اینقدم خودمو اذیت می کنم دیگه ذهنم کار نمی کنه یعنی چی میشه؟؟؟
اگه پیام داد جواب بدم ندم

بعدا نوشت: هنوز پیام نداده چرا من درخواست دادم:(



آیا پاییز عاشق است؟؟

فکر کنم باشه که با روح و روانم بازی میکنه :/

امروز یه هم قدم می خواستم که باهاش فقط راه برم توی خیابون فقط راه بره مقصد نداشته باشه این راه رفتن میخواستم افکارمو کنترل کنم از دست این افکار لعنتی راحت شم می ترسم از این افکاری که اینقد منو بهم ریخته

نشد که برم توی دلم یه چیزی خیلی سنگینی میکنه نمی دونم چیه انگاری این حس داره به مغز و دلم فشار میاره یه حسی نمیشه توصیفش کرد انگار بین حس غم و بی حسی هستش نمی دونم چه جوری بگم ولی کاش امروز یکی با من بود که راه میرفتیم به دوستم گفتم ولی حالش خوب نبود آبجی هم گفت برم ولی اونم حس و حال نداشت .از کارم مرخصی گرفته بودم ولی دیدم با این حالم اگه خونه بمونم دیوونه تر میشم به خاطر همین دوباره اومدم سرکار/:                                                      مسخرس  نه ؟؟

یه عالمه اروز برای اینده ام دارم دوست دارم این فکرا رو بریزم دور و به ارزوهام فک کنم امیدوارم این افکار منفی ازم دور شه نمی دونم ازتون بخوام برام دعا کنید خواسته خیلی زیادی هست اگه لطف کنید برام دعا کنید .

امیدوارم که با خواست خدا همه ما به آرزوهامون برسیم ان شاالله :))


#برای هم دعا کنیم


راه دعا از دیدگاه امام صادق(ع)

شخصى خدمت امام صادق(ع) عرض کرد: دو آیه در قرآن است که تأویل و معناى آن را نمی ‏دانم. یکى ادعونى استجب لکم» است، که ما هر چه دعا می ‏کنیم، اجابت نمی ‏شود. حضرت فرمود: من سر عدم اجابت دعایتان را به شما می ‏گویم. اگر تو خدا را در آن چه دستور فرموده اطاعت کنى و آن گاه او را بخوانى، دعایت را اجابت می ‏کند، ولى تو با (دستورهاى) او مخالفت کرده، نافرمانی ‏اش می کنى. او نیز اجابت نمی ‏کند. با این حال، اگر خدا را از راهش بخوانى - اگر چه گناهکار باشى - خدا دعایت را مستجاب می ‏کند»

آن شخص پرسید: راه دعا چیست؟ فرمود: نماز (16) که خواندى، ابتدا تمجید کرده، او را به بزرگى می ستایى و به هر نحو که می ‏توانى، حمد و ستایش می ‏کنى، سپس بر پیامبر(ص) و آلش درود می ‏فرستى و به تبلیغ رسالتش گواهى می دهى، و بر ائمه هدى سلام می‏دهى، آن گاه نعمت‏هاى خدا را بر خود می‏شمارى و او را به خاطر آن‏ها ستایش و شکر می‏کنى. بعد به گناهان خود یکایک اعتراف می‏کنى و هر کدام را که به یاددارى، اقرار می‏نمایى. هر کدام را به خاطر ندارى، به طور سربسته به زبان می آورى و از همه گناهان به درگاه خدا توبه می ‏کنى و تصمیم می ‏گیرى که دیگر گناه نکنى و از روى پشیمانى و صدق نیت و خلوص، و در بیم و امید از آن‏ها  استغفار و طلب آمرزش می ‏کنى، سپس می ‏گویى: اللهم انى أعتذر الیک من ذنوبى و استغفرک و أتوب الیک فأعنى على طاعتک و وفّقنى لما اوجبت علىّ من کل ما یرضیک فانى لم أر أحداً بلغ شیئاً من طاعتک الا بنعمتک علیه قبل طاعتک، فأنعم علىّ بنعمة أنال به رضوانک و الجنةَ. بعد از رعایت این مراتب، حاجت خود را بخواه، که امیدوارم خدا ناامیدت نکند و حاجتت را برآورد».(17)

چند تذکر

1_گاهى با وجود تمام شرایط دعا، دعا مستجاب نمی ‏شود، چون به مصلحت ما نیست، یعنى چیزى را طلب می ‏کنیم که به سود ما نیست، اگر چه می ‏پنداریم به نفع ما و خیر است.(18) 

2-گاهى دعا مستجاب می ‏شود، ولى از روى مصالحى تحقق عملى آن به تأخیر می افتد، حتى ممکن است تا بیست سال طول بکشد تا محقق گردد

3-در روایت است خداوند وقتى بنده‏اى را دوست داشته باشد، اجابت دعاى او را به تأخیر می ‏اندازد تا بنده‏اش با او راز و نیاز گوید

از این رو مؤمنان ثابت قدم هیچ گاه از تکرار دعا مأیوس نمی ‏شوند، بلکه مى ‏گویند

 

دست از طلب ندارم تا کام من برآید    یا جان رسد به جانان یا جان ز تن درآید

 

4- گاهی اجابت دعاها در آخرت به صورت پاداش نمایان می شود و در دنیا خواسته اش بنابر مصالحی داده نمی شود. اگر کسی بداند خداوند در عوض عدم اجابت دعا در دنیا، چه پاداشی برای او در آخرت در نظر گرفته است، هرگز نا امید نمی شود. امام صادق(ع) می فرماید: روز قیامت خداوند متعال می فرماید: ای بندة من!‌ تو مرا خواندی و من اجابتت را به تأخیر انداختم. اکنون ثواب و پاداش تو چنین و چنان است. پس مؤمن آرزو می کند که کاش هیچ دعایی از او در دنیا اجابت نمی شد، برای آن ثواب و پاداش نیک که می بیند».(5) 

از روایات استفاده می شود که هیچ دعایی بی اثر نیست و هر دعایی در دنیا و آخرت تأثیر مناسب خود را دارد

امام سجاد(ع) می فرماید: دعای مؤمن یکی از سه فایده را دارد: یا برای او در آخرت ذخیره می گردد ، یا در دنیا برآورده می شود ، یا بلایی را که می خواست به او برسد،‌ از وی می گرداند».(6) 

علاوه بر مطالب یاد شده، همیشه به این نکته توجه داشته باشید که نماز و روزه و دعا و غیره، مطلوبیت ذاتی دارند و فلسفه دعا تنها بر آوردن حوائج به ویژه خواسته های دنیوی نیست، بلکه خود دعا و مناجات با خدا،‌ صرف نظر از اجابت یا عدم اجابت، ارزش دارد و به اصطلاح طلب مهم تر از مطلوب است.(7) 

 


موانع استجابت دعا 

امام على(ع) می ‏فرماید: المعصیة تمنع الاجابة؛(11) گناه مانع اجابت دعا است»

گناهان سه نوع تأثیر منفى در دعا می ‏گذارند

1-لذت دعا و مناجات را سلب می کنند

انسان دعا می ‏کند، اما لذت نمی ‏برد و رقت قلب پیدا نمی ‏کند

2-مانع استجابت دعا می ‏شوند

3-توفیق دعا کردن یا شرکت نمودن در مجالس دعا را از انسان سلب می ‏کنند

برخى از گناهان در عدم اجابت دعا تأثیر بیشتر دارند که در ذیل به نمونه‏اى از آن‏ها اشاره می ‏کنیم

امام سجاد(ع) فرمود: گناهانى که مانع استجابت دعا مى‏شوند، عبارتند از: بددلى و سوءظن به مؤمنان و کارهاى آنان؛ طینت و درونى ناپاک داشتن؛ نفاق و دورویى با برادران و خواهران ایمانى؛ عدم اطمینان به اجابت دعا؛ تأخیر نمازهاى واجب (و نخواندن آن در اول وقت فضیلت) آن که وقت آن بگذرد؛ بدزبانى و فحاشى و اهانت کردن؛ نزدیک نشدن به خدا به وسیله صدقه و کارهاى نیک». (12)

نیز فرمود: از جمله گناهانى که مانع استجابت دعا می ‏گردد، نافرمانى و رنجاندن خاطر پدر و مادر است».(13) 

در برخى از روایات، بداخلاقى سبب باز گرداندن دعا معرفى شده است

علل عدم اجابت دعاها از دیدگاه امیرالمؤمنین(ع) 

مردى به حضرت عرض کرد: خداوند می ‏فرماید: ادعونى استجب لکم» پس چرا ما دعا می ‏کنیم، ولى اجابت نمی ‏شود، حضرت فرمود: چون دل‏هاى شما در هشت مورد خیانت و بى وفایى کرد

1-خدا را شناختید، ولى حقش را آن گونه که بر شما واجب بود، ادا نکردید. از این رو آن معرفت به کار شما نیامد

2- به پیامبر خدا ایمان آوردید، ولى در عمل با سنت و روش او مخالفت کردید، پس ثمره ایمان شما چه شد؟ 

3-کتاب خدا (قرآن) را خواندید، ولى در عمل با آن مخالفت کردید

4-گفتید ما از آتش دوزخ می ‏ترسیم، ولى در همه حالات به واسطه گناهان خود به سوى جهنم می روید.

5-گفتید ما به بهشت تمایل و رغبت داریم، ولى کارهایى انجام می ‏دهید که شما را از بهشت دور می ‏سازد

6-نعمت‏هاى خدا را استفاده می ‏کنید، ولى شکر و سپاس گزارى نمی ‏کند

7-خداوند فرمود: شیطان دشمن شما است، شما نیز او را دشمن گیرید.(14) شما به زبان او را لعن می ‏کنید، ولى در عمل با او دوستى می نمایید و از او اطاعت می ‏کنید

8- عیب‏هاى مردم را برابر دیدگان‏تان قرار دادید و عیب‏هاى خود را پشت سرانداختید، در نتیجه کسى را ملامت می ‏کنید که خود به ملامت سزاوارتر از او هستید

با این وضع چه دعایى از شما مستجاب گردد، در صورتى که شما راه‏ها و درهاى دعا را به روى خود بسته‏اید؟ 

پس تقوا پیشه کنید؛ کارهایتان را اصلاح کنید؛ امر به معروف و نهى از منکر کنید تا خدا دعایتان را مستجاب کند.(15) 

 


براى استجابت دعا نیز باید شرایطى را مهیا نمود و موانعى را برطرف ساخت. در ذیل به برخى از شرایط و موانع اشاره مى‏شود

الف) شرایط استجابت دعا

1-ارتباط مداوم با خدا در هر حال

خداوند به پیامبرش دستور می ‏دهد که نفس خویش را در کمال شکیبایى در هر بامداد و شامگاه به دعا کردن و جلب خشنودى خدا وادار کن».(1)

قرآن کسانى را که فقط در هنگام گرفتارى و مشکلات دعا می کنند، مورد نکوهش قرار داده است: وقتى به انسان گرفتارى و غمى روى می ‏آورد، ما را در هر حال (خواب و بیدارى، نشسته و ایستاده) بخواند و چون گرفتاریش را برطرف کنیم، برود (و از ارتباط خود با خدا از جهت کمیت و کیفیت بکاهد و گاهى قطع نماید، به گونه‏اى که) گویى اصلاً ما را براى گرفتارى که به او رسیده بود، نخوانده است!».(2)

امام صادق (ع) می ‏فرماید: کسى که پیش‏دستى در دعا نکند و فقط در وقت نزول بلا دست به دعا بردارد، دعایش در آن وقت مستجاب نگردد و فرشتگان گویند: این آواز را نشناسیم». در روایت دیگرى آمده که به او می ‏گویند: تا امروز کجا بودى؟!».(3)

در اصول کافى آمده که خداوند به حضرت داوود(ع) فرمود: مرا در روزهاى خوش و آسایش یاد کن تا من دعاى تو را در روزهاى گرفتارى و سختى اجابت کنم».(4)

2-دعا باید از صمیم قلب باشد

تمام ذرات وجود انسان یک چیزى را بخواهد و طلب کند و دل و زیانش با عمل و رفتارش هماهنگ باشد

3-اعتماد به خدا و اطمینان به اجابت او

امام صادق(ع) فرمود: خدا دعایى را که از دل غافل و بى خبر برخیزد، مستجاب نمی ‏کند پس وقتى دعا کنى، از عمق دل به او روى آور (و دلت را با زبانت همراه گردان) و سپس به اجابت دعایت مطمئن باش».(5)

4-قطع امید از غیر خدا و امید و اطمینان به خداوند

امام صادق(ع) فرمود: هرگاه یکى از شما بخواهد که هر چه از خدا درخواست می ‏کند، خدا به او عطا فرماید، باید از همه مردم ناامید و مأیوس گردد و هیچ امیدى جز به درگاه خدا نداشته باشد».(6) او به نقطه‏اى از ایمان و توکل باید برسد که بداند همه قدرت‏ها و علل جهان تحت اراده و قدرت الهى قرار دارند

پس از خدا بخواهد که اسباب و علل مادى و معنوى جهان را جهت صلاح و منفعت او قرار دهد

5-دعا باید در کنار تلاش و تدبیر باشد

پیامبر اکرم(ص) فرمود: الداعى بلا عمل کالرامى بلا وتر؛ کسى که دعا می ‏کند و به دنبال آن تلاش و عمل نمی ‏کند، مانند آن است که بى چله کمان تیر می اندازد».(7) 

دعا نمی ‏تواند جاى تلاش و برنامه ریزى در زندگى را بگیرد، بلکه مکمل آن می ‏تواند باشد

6-دعا باید با حالت تضرع و دلى شکسته باشد

امام صادق(ع) فرمود: هرگاه دلتان شکست، دعا کنید، زیرا دل تا پاک و خالص نشود، شکسته نمی ‏شود».(8)

7- مکان دعا در استجابت تأثیر دارد، مثلاً دعا در حرم امامان (ع) مخصوصاً حرم امام حسین(ع) و کنار خانه خدا به خصوص مقام حضرت ابراهیم(ع) و کنار حجرالاسود

8-زمان دعا: دعاى پنهانى و در تاریکى شب زودتر به اجابت می رسد، مخصوصاً در قنوت یا سجده نماز وتر» که بعد از خواندن هشت رکعت نماز شب و دو رکعت نماز شفع خوانده مى‏شود.(9)

قرآن می ‏فرماید: پروردگار خود را به حالت تضرع و تذلل و در پنهانى و خفا بخوانید»

دعا در شب‏هاى ماه رمضان و رجب و دهه اول ذى‏الحجه و غیر آن دعا را به اجابت نزدیک می ‏کند

9-توسل به چهارده معصوم(ع) و آن‏ها را بر پایه آیه شریفه وابتغوا الیه الوسیله» وسیله و شفیع قرار دادن

10-غسل توبه نماید، سپس با وضو چهار رکعت نماز بخواند در هر رکعت یک مرتبه سوره حمد و سه مرتبه توحید و یک مرتبه سوره الناس» و یک مرتبه فلق» را بخوانید. بعد از نماز هفتاد مرتبه استغفرالله ربى و اتوب الیه و بعد از هفت مرتبه لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظیم» سپس بگویید: یا عزیز یا غفار اغفرلى ذنوبى و ذنوب جمیع المؤمنین و المؤمنات فانه لا یغفر الذنوب الا انت.»(10)

به این ترتیب شخص در جاده دعا قرار می ‏گیرد و باید مراقب باشد تا راه دعا را درست بپیماید، و به بیراهه نرود. نشانى راه دعا را ذکر خواهیم کرد


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها